English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7044 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
to endeavor after anything در پی چیزی کوشش کردن
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
to something against risk U چیزی را از خطر حفظ نمودن
to affect something [cultivate for effect] U کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
fence off U کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
to strain U کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
to catch at something U برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> U کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
broached U برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broach U برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broaches U برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broaching U برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
to obtain something U گرفتن چیزی
to bring something U گرفتن چیزی
to get [hold of] something U گرفتن چیزی
dehumidify U نم چیزی را گرفتن
dehydrate U اب چیزی را گرفتن
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
smalltalk U یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
to let something slip U چیزی را نادیده گرفتن
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را گرفتن
to turn a blind eye to something U چیزی را نادیده گرفتن
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grip U محکم گرفتن چیزی
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
gripped U محکم گرفتن چیزی
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to take something into account U در نظر گرفتن چیزی
To take delivery of something. U چیزی را تحویل گرفتن
decarbonize U زغال چیزی را گرفتن
degas U گاز چیزی را گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something. U چیزی را نادیده گرفتن
to seize something [from somebody] U چیزی را گرفتن [از کسی]
rigid adherence to a thing U محکم گرفتن چیزی
grips U محکم گرفتن چیزی
gripping U محکم گرفتن چیزی
To treat something as a joke U چیزی را بشوخی گرفتن
decarbonate U زغال چیزی را گرفتن
To find fault with something ( someone ) . U از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
To make light of something. U چیزی راسر سری گرفتن
retracing U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
retraced U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
stem the tide <idiom> U جلو موج چیزی را گرفتن
dispraise U از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to borrow something [from somebody] U چیزی را قرض گرفتن [از کسی]
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
scrape the bottom of the barrel <idiom> U گرفتن چیزی که باقی مانده
to wring something from somebody [out of somebody] U از کسی چیزی به زور گرفتن
caulk U شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
to contract something from somebody U از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
retrace U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
monopolization U گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
To put something to the vote. U درباره چیزی رأی گرفتن
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
calibrate U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
calibrates U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
superseding U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersedes U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superseded U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
environ U دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
supersede U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
to regard something as a matter of course U چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
to get worked up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to work oneself up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
integrating U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrate U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
enlists U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
enlist U برای سربازی گرفتن
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
to grieve over anything U برای چیزی
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
request U تقاضا برای چیزی
requested U تقاضا برای چیزی
requests U تقاضا برای چیزی
look to <idiom> U آمادگی برای چیزی
to grumble at any thing U برای چیزی غرغرکردن
inclinable to something U مساعد برای چیزی
requesting U تقاضا برای چیزی
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
approval U توافق برای استفاده از چیزی
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
steeper U فرف برای خیساندن چیزی
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
in defence of somebody [something] U برای دفاع از کسی [چیزی]
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
ask U برای چیزی بی تاب شدن
asked U برای چیزی بی تاب شدن
asking U برای چیزی بی تاب شدن
asks U برای چیزی بی تاب شدن
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
demanded U تقاضا برای انجام چیزی
to atone for something U کفاره دادن برای چیزی
to get something to somebody U برای کسی چیزی را آوردن
to give reasons for a thing U دلیل برای چیزی اوردن
demands U تقاضا برای انجام چیزی
to make amends for something U کفاره دادن برای چیزی
demand U تقاضا برای انجام چیزی
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
lanyard U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
lanyards U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com